
منلی پی هال کیست؟ از فراماسونری، کتابها تا آموزههای عرفانی
منلی پی هال
نویسنده، فیلسوف و استاد اسرار باستانی
فهرست مطالب
- مقدمهای بر جهان پررمزوراز منلی پی هال
- تولد و سالهای اولیه در کانادا
- مهاجرت به لسآنجلس و آغاز تدریس
- شاهکار بزرگ: «اسرار تمام اعصار»
- فلسفهی هال: هارمونی جهانی ادیان
- آموزهها و روش تدریس منحصربهفرد
- میراثی که هنوز زنده است
- پایان سفر، آغاز راه
مقدمهای بر جهان پررمزوراز منلی پی هال
اگر بخواهید تنها با یک نام وارد دنیای رمزگانهای باستانی، نمادهای گمشده و فلسفهی تطبیقی ادیان شوید، نام «منلی پی هال» (Manly P. Hall) را فراموش نکنید. او نهتنها نویسندهای پرکار بود، بلکه سخنوری بود که میتوانست پیچیدهترین مفاهیم عرفانی را چنان ساده بیان کند که حتی کسی که تاکنون کتابی نخوانده، لبخند معنایی بر لب بیاورد. در سال ۱۹۲۸، وقتی هنوز جوانی بیش نبود، کتابی نوشت که بعدها تبدیل شد به مرجعی بیبدیل برای پژوهشگران اسطوره، فلسفه و علوم باطنی: «اسرار تمام اعصار» (The Secret Teachings of All Ages). این کتاب، فقط یک کتاب نیست؛ کلیدی است برای دریایی که عمق آن، پایان ندارد. در این وبلاگ طولانی، قصد داریم بهطور مفصل به زندگی، آثار، آموزهها و تأثیرات منلی پی هال بپردازیم؛ سفری که شاید پایانش، فقط آغاز یک پرسش جدید در ذهن شما باشد.
هال را میتوان یکی از آخرین سنتگرایان واقعی قرن بیستم دانست؛ کسی که با وجود پیشرفت علم و فناوری، همچنان معتقد بود که «حقیقت» یکپارچه است و در دل تمام ادیان و مکاتب، بهصورت پراکنده دیده میشود. او نهتنها به متون کهن میپرداخت، بلکه سعی میکرد آنها را به زبان امروز ترجمه کند؛ نه فقط ترجمهی لفظی، بلکه ترجمهی «معنا». به همین دلیل، سخنرانیهایش را میتوانستید در اتاقهای کوچک ۲۰ نفره بشنوید یا در سالنهای ۲۰۰۰ نفره؛ تفاوتی نمیکرد؛ چون او با «نفس» حرف میزد، نه با صدا.
تولد و سالهای اولیه در کانادا
منلی پالمر هال در ۱۸ مارس ۱۹۰۱ در شهر ساحلی پیترborough در ایالت اونتاریوی کانادا چشم به جهان گشود. پدرش دندانپزشکی بود که علاقهی عجیبی به ادبیات کلاسیک داشت و مادرش، معلم مدرسهای بود که معتقد بود «کودک باید قبل از اینکه حرف بزند، فکر کند». همین محیط پرتنش از علم و ادبیات، باعث شد که منلی از همان کودکی با افسانهها، افسونها و افسوسهای بشری آشنا شود. او در مصاحبهای گفته: «وقتی پنج سالم بود، پدرم برایم کتاب «ادیسه» را میخواند؛ من نمیفهمیدم چه میگوید، اما صدایش را دوست داشتم؛ انگار درون یک غار اسرارآمیز قدم میزدم.»
کودکی هال، با داستانهای اسطورهای گره خورده بود. او بعدها گفته که «اولین خدایی که شناخت، نه خدای مسیحی، بلکه «پروته»، الههی آبهای اولیه در اسطورهی یونان بود». این علاقهی زودهنگام، باعث شد که در ۱۲ سالگی، شروع به نوشتن داستانهای کوتاهی کند که در آنها، قهرمانها نه با شمشیر، بلکه با «سؤال» جنگیدند. مادرش، این داستانها را در یک دفترچه نگه میداشت و گاهی برای دوستانش میخواند؛ او میگفت: «این بچه، یا دیوانه است، یا نابغه؛ یا هر دو.»
در ۱۶ سالگی، خانوادهاش به ایالات متحده مهاجرت کردند و او در لسآنجلس ساکن شد. همین نزدیکی به مرکز فرهنگی آن روزگار، باعث شد که او زودتر از همیشه، وارد دنیای نشر و سخنرانی شود. او در کلاسهای فلسفهی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی شرکت میکرد، اما ترجیح میداد که در کتابخانههای عمومی، میز مطالعهاش را بسازد؛ چون معتقد بود «دانشگاه، فقط یک ساختمان است؛ کتابخانه، یک جهان است.»
«من هیچوقت به دنبال پاسخ نبودم؛ من به دنبال پرسشهای بهتر بودم؛ چون پاسخها همیشه موقتاند، اما پرسشها، جاودانه.»
مهاجرت به لسآنجلس و آغاز تدریس
در دههی ۱۹۲۰، لسآنجلس نهتنها مرکز فیلم، بلکه کانون جریانهای روشنفکری بود. منلی پی هال، که هنوز ۲۰ سالگی را رد نکرده بود، شروع به سخنرانی در سالنهای کوچک کرد. موضوع سخنرانیهایش، از فلسفهی یونان باستان تا عرفان هند و از نمادشناسی مسیحیت تا رازهای معماری مصر بود. او میگفت: «من نمیخواهم شاگرد بسازم؛ میخواهم همسفر پیدا کنم.»
در ۱۹۲۳، انجمن فلسفی لسآنجلس را تأسیس کرد؛ انجمنی که هنوز هم پابرجاست و هر هفته، سخنرانیهایی دربارهی فلسفهی تطبیقی، علوم باطنی و اخلاق برگزار میکند. او در همان سالها، با ناشران کوچک آشنا شد و شروع به نوشتن مقاله برای مجلاتی کرد که شاید تیراژشان به ۵۰۰ نسخه هم نمیرسید؛ اما او میگفت: «اگر یک نفر مقالهام را بخواند و فکرش تغییر کند، همان یک نفر، برای من جهان است.»
روش تدریس او، کاملاً متفاوت بود. او هیچگاه از واژههای سنگین فلسفی استفاده نمیکرد، مگر اینکه مجبور شود؛ و اگر هم مجبور میشد، اول معادل روزمرهاش را میگفت: «وجودگرایی یعنی اینکه قبل از اینکه بفهمی چیستی، بفهمی که هستی.» همین سادهگویی، باعشد که سالنهایش، همیشه پر باشند؛ از کارگران کارخانه گرفته تا بازیگران هالیوود.
شاهکار بزرگ: «اسرار تمام اعصار»
میتوانید کتاب آموزش های مخفی همه اعصار را از طریق کلیک رو متن تهیه کنید
در ۱۹۲۸، وقتی هال تنها ۲۷ سال داشت، کتابی منتشر کرد که بعدها تبدیل شد به یکی از مراجع اصلی پژوهش دربارهی اسطوره، نماد و عرفان. «اسرار تمام اعصار» (The Secret Teachings of All Ages) بیش از ۵۰۰ صفحه است و بیش از ۲۰۰ تصویر نفیس دارد که توسط هنرمندان آن دوران طراحی شدهاند. این کتاب، در واقع یک دایرهالمعارف است از تمام نظامهای فکری بشری: از اسرار مصر باستان تا فلسفهی یونان، از کیمیاگری تا نجوم، از تاروت تا مثلثهای مقدس.
نکتهی جالب اینکه هال، برای نوشتن این کتاب، به کتابخانههای عمومی لسآنجلس میرفت و با کارت کتابخانهاش، منابع نایاب را استخراج میکرد. او در مقدمه نوشته: «من نویسندهی این کتاب نیستم؛ من فقط جویبارهایی را به هم وصل کردم که از دل تاریخ میجوشیدند.»
کتاب در ابتدا بهصورت محدود و با بودجهی شخصی چاپ شد؛ اما ظرف کمتر از یک سال، نسخهها تمام شدند. ناشران بزرگ، ابتدا قبول نکردند که کتابی با این حجم تصویر و این موضوع «غیرمرسوم» را چاپ کنند؛ اما وقتی دیدند که مردم برای خریدش صف میکشند، مجبور شدند تجدید چاپ کنند. تا سال ۱۹۴۰، بیش از ۵۰ هزار نسخه فروخته بود؛ رقمی که برای آن دوران، معجزه بود.
فهرست بخشهای مهم کتاب:
- نمادشناسی الههها و خدایان
- رازهای معماری معابد
- کیمیاگری و تبدیل نفس
- فلسفهی موسیقی و اعداد
- تاریخچهی مخفی فرقهها
- تطبیق ادیان ابراهیمی و شرقی
«این کتاب، کلید نیست؛ این کتاب، دروازه است؛ وقتی وارد شدی، دیگر نمیتوانی به عقب برگردی؛ چون میفهمی که عقب، دیگر وجود ندارد.»
فلسفهی هال: هارمونی جهانی ادیان
یکی از مهمترین پیامهای منلی پی هال، این بود که «هیچ دینی برتر نیست؛ همهی ادیان، رنگهای مختلف یک رنگینکماناند». او معتقد بود که تمام پیامبران، از یک چشمهی واحد نوشیدهاند، فقط زبانشان فرق داشته. در سخنرانی معروفش در ۱۹۳۶، گفته: «اگر بودا، مسیح و زرتشت را در یک اتاق بگذارید، آنها با هم میخندند؛ اما اگر پیروانشان را در اتاق بگذارید، ممکن است با هم بجنگند.»
او «فلسفهی تطبیقی» را ترویج میکرد: یعنی اینکه بیاییم و شباهتهای ادیان را پیدا کنیم، نه تفاوتها را. به گفتهی او، «تفاوتها برای ایناند که ما را به سمت «شک» ببرند؛ شباهتها برای اینکه ما را به سمت «یقین»». همین دیدگاه، باعشد که او در دههی ۱۹۵۰، به کشورهایی مثل هند، ژاپن و مصر سفر کند و با راهبان بودایی، زرتشتیان و صوفیان گفتوگو کند.
در یکی از سفرهایش به هند، با یک راهب بودایی ۹۰ ساله دیدار کرد؛ راهبی که به او گفت: «تو غربی هستی، اما نگاهت شرقی است؛ شاید چون در زندگی قبلت، در شرق بودهای.» هال در خاطراتش نوشته: «آن لحظه فهمیدم که مرزها، فقط روی نقشهاند؛ در دل، همهی ما از یک خاکیم.»

آموزهها و روش تدریس منحصربهفرد
هال، هیچگاه دانشگاه رسمی تأسیس نکرد؛ اما «مکتب» خودش را داشت. او معتقد بود که «دانش، باید مانند عطر پخش شود، نه اینکه مانند کالا فروخته شود». در جلساتش، هیچ تختهسیاهی وجود نداشت؛ فقط یک صندلی، یک لیوان آب و یک کتاب. او میگفت: «اگر حرفم را نمیتوانی حس کنی، نوشتنش هم فایده ندارد.»
یکی از تکنیکهای او، «سؤال معکوس» بود؛ یعنی بهجای اینکه بپرسد «زندگی چیست»، میپرسید «چه چیزهایی زندگی نیستند؟» و بعد، یکبهیک، آنها را کنار میگذاشت تا «زندگی» خودش باقی بماند. همین روش، باعشد که شنونده، خودش به پاسخ برسد؛ نه اینکه پاسخ آماده دریافت کند.
اصول هفتگانهی آموزشی هال:
- سؤال کردن، مقدم بر پاسخ دادن است.
- هر نماد، یک دریاست؛ تو فقط باید یاد بگیری شنا کنی.
- کتاب، نقشه است؛ اما راه، درون توست.
- تاریخ، فقط گذشته نیست؛ آیندهای است که به عقب بازتابیده.
- هیچ چیز تصادفی نیست؛ حتی تصادفها.
- وظیفهی تو، فهمیدن نیست؛ وظیفهی تو، جستن است.
- وقتی فهمیدی که هیچ نمیدانی، تازه اول راهی.
«من معلم نیستم؛ من فقط کسیام که چراغ را روشن میکند؛ بعد، تو باید بروی و تاریکیهای خودت را پیدا کنی.»
میراثی که هنوز زنده است
منلی پی هال، در ۲۹ اوت ۱۹۹۰ درگذشت؛ اما انجمن فلسفی لسآنجلس همچنان پابرجاست. کتابهایش، بارها و بارها تجدید چاپ شدهاند و ترجمههایی به بیش از ۱۰ زبان دارند. در سال ۲۰۱۰، نسخهی تصویری «اسرار تمام اعصار» با کیفیت بالا منتشر شد و در همان سال، بیش از ۱۰۰ هزار نسخه فروخت. بسیاری از هنرمندان معاصر، از او بهعنوان منبع الهام یاد میکنند؛ از دیوید لینچ تا ترنت رزنور، از ریدلی اسکات تا دارن آرنوفسکی.
اما مهمتر از ارقام و آمار، «روح» اوست که هنوز در گفتوگوهای روزمرهی ما جریان دارد. وقتی کسی میگوید «همهی ادیان یکیاند»، وقتی کسی نمادها را تفسیر میکند، وقتی کسی به جای دعوا، به دنبال شباهت میگردد، بخشی از هال درون او زنده است.
در سال ۲۰۲۰، پادکستی به نام «صدای هال» راهاندازی شد که در هر قسمت، یکی از سخنرانیهای او را با موسیقی مدرن و صدای گویندهی جدید بازآفرینی میکند. این پادکست، در کمتر از شش ماه، بیش از ۲ میلیون بار دانلود شد؛ نشانهای از اینکه حتی در عصر اینترنت، حرفهای یک مرد اهل ۱۹۰۱، هنوز میتواند دلها را بلرزاند.

پایان سفر، آغاز راه
شاید ۱۰۰ سال دیگر، وقتی که نام منلی پی هال را در حافظهی دیجیتال جهان جستوجو کنند، دیگر کسی به یاد نیاورد که او چند سخنرانی کرد یا چند جلد کتاب نوشت؛ اما آنچه ماندگار خواهد شد، «پرسش» اوست. پرسشی که توانست ذهنها را از خواب بیدار کند و بگوید که «فهمیدن» پایان راه نیست، «جستن» آغاز راه است.
اگر امروز، بعد از خواندن این وبلاگ طولانی، فقط یک جمله با خودتان تکرار کنید، همان کافی است: «من نمیدانم، اما میخواهم بدانم.» همین، همان چیزی است که منلی پی هال، تمام عمرش را وقف آن کرد.
«وقتی که از دروازهی دانش عبور کردی، برگرد و در را برای دیگران هم باز بگذار؛ شاید آنها هم مثل تو، تشنه باشند.»
دیدگاه خود را بنویسید